کشیدم
گفت چیکار داری میکنی؟
لبخند زدم گفتم هیس بذار باشه!!
با تعجب نگام کرد میدونستم چی فکرمیکرد
گفتم یه روزی بهشون نیاز پیدا میکنی،
همون روزی که از ته دل صدام میزنی
همون روزی که دلت میگیره ، همون روزی که از دنیا میبری
فقط کافیه بیای و اینو نگاه کنی
و زل زد به ستاره کوچیکی که گوشه ی دفترش کشیده بودم
یازده سالم بود فقط ،و تا وقتی باهاش همکلاس بودم
و تا وقتی بغل دستش مینشستم
سرکلاس وقتی حواسش نبود با هرچی که دستم بود میکشیدم.
گوشه های دفترش تا وقتی فارغ التحصیل شد ستاره بارون بود...
و من عوض نشدم
هنوزم که هنوزه برای همکلاسیام میکشم همکلاسیای دانشگاه!
هرکی که و خدا هست...
ادامه مطلبما را در سایت و خدا هست دنبال می کنید
برچسب : میای,برات,ستاره,بکشم؟, نویسنده : shahzadehsu بازدید : 30 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 15:17